«سید علاءالدین و سید شرفالدین از مدینه به این دیار آمدهاند. در زمانی که املاک بالا طالقان از آن «محمود» نامی بوده است که گبر بوده ولی چوپانی مسلمان داشته. این دو برادر پنهان از صاحب املاک در همین محل درغاری دور افتاده سکونت میکنند. چوپان مسلمان هر روز گوسفندها را بکوه میبرده است. هر روز دو بز قرمز از گله جدا میشدهاند و به ان سو میرفتهاند و شب که برمیگشتهاند شیر بیشتری داشتهاند. چوپان این مطلب را میدانسته ولی نمیدانسته که چرا این اتفاق هر روز تکرار میشود و چرا شیر بزها زیاد میشود. تا روزی تصمیم میگیرد دنبال بزها برود و راز آنها را کشف کند. در نتیجه بغاری میرسد که دو برادر در آن بودهاند و از شیر بزها میخوردهاند و در ضمن به بزها برکت میدادهاند.»
«دو برادر از دیدن چوپان میترسند ولی او اطمینان میدهد که پنهان از ارباب، مسلمان است و زن مسلمانی هم دارد. زن نیز بعداً بدیدن دو برادر میرود و در تهیه آذوقه بآنها کمکها میکند گذشته از اینکه بکمک شوهرش ذهن محمود گبر را آماده میسازد و زمینه را طوری میچینند که محمود گبر برخورد آبرومندانهای با این دو برادر بکند. محمود گبر ناچار طلب معجزه میکند. و آن دو نیز مشتی ریگ در جیب خود میریزند و به صورت طلا و نقره بیرون میآورند. محمود نیز بآنان ایمان می اورد و در حضورشان اسلام را میپذیرد و املاک «اورازان» و «گیلیارد» و «خودکاوند» را به آن دو میبخشد. آن دو نفر به آبادی محل میپردازند و زاد و ولد میکنند و هر دسته از فرزندان خود را در یکی ازین سه محل سکونت میدهند. باین دلیل است که اورازان سیدنشین است و گیلیارد و خودکاوند نیز تا این اواخر که چند خانوادهٔ عام در آن سکنا کردهاند سیدنشین بودهاست.»

هرساله تعداد زیادی از مسافرین برای گرفتن حاجات به این امامزاده میایند و امام زاده سید علاالدین و سید شرف الدین بسیار حاجت میدهد.
وبلاگ شهدای روستای اورازان