ا‌ورازان

وبلاگ شهدای روستای اورازان

ا‌ورازان

وبلاگ شهدای روستای اورازان

ا‌ورازان

🌹بسم رب الشهدا🌹
___________________________________
شهید، باران رحمت الهی است که به زمین خشک جانها، حیات دوباره می‌دهد. عشق شهید، عشق حقیقی است که با هیچ چیز عوض نخواهد شد. ____________________________________
این وبلاگ را با کمک و حمایت پدرم ایجاد کردم تا بیشتر با زندگی پاک شهدا آشنا بشیم و بدانیم که این انقلاب حاصل تلاش و از خودگذشتی کسانی‌ست که از جان و مال خود گذشتند تا امروز بتوانیم زیر سایه امام زمان عج الله تعالی فرجه شریف زندگی با آسایشی داشته باشیم. تنها کاری که می‌توانستم در جبران خون شهدا انجام بدهم حفط حجاب و ساختن این وبلاگ بود. آقای من یا صاحب الزمان این وبلاگ را به ساحت نورانی شما تقدیم می‌کنم. باشد تا گوشه چشمی به ما داشته باشید.
سیده مهتا میراحمدی

کلمات کلیدی

اورازان وبلاگ شهدای روستای اورازان orazan روستای اورازان

۳۸ شهید روستای اورازان اورازان

اورازان شهدای روستای اورازان روستای شجره‌نامه اورازان سادات اورازان

اورازان

کرامات سید مرتضی میراحمدی اورازان عمو مرتضی

وبلاگ شهدای روستای اورازان. اورازان. شهدای روستای اوراطان. orazan

اورازان شهدای روستای اورازان کرامات سید مرتضی میراحمدی

آداب و رسوم سال تحویل اورازان.

سید علاءالدین و سید شرف‌الدین

سید مرتضی میراحمدی

شهید سید حفظ اله میر نورالهی

یادواره شهدای روستای اورازان

شهید «سیدعلی‌نقی حسینی‌پنجکی

مدرسه قدیمی اورازان

شهید سید عبداله میراحمدی

کرامات سید مرتضی میراحمدی قسمت۶

وصیتنامه شهید سید محمدعلی قادری 03 فروردین

وصیتنامه شهید سید محمدعلی قادری

وصیتنامه شهید

سید یحیی حسینی

شهید سیدفتح‌الله میرمجیدی

شهید سیدرحمت‌الله میرتقی

اپرازان

وصیتنامه شهید سید حسین میرنورالهی

کرامات سید مرتضی میراحمدی

شهید سید حسن میرنوراللهی

اورازان..

امامزاده سید علاءالدین و سید شرف‌الدین

تقدیم به شهدای روستای اورازان”

آداب و رسوم سال تحویل اورازان

آخرین مطالب

 

 

شهید «سید مرتضی میرمجیدی» در سال 1345، در حصارک کرج در یکی از خانواده‌ای مؤمن و با معتقدات شدید مذهبی چشم به جهان گشود. شهید «مرتضی میرمجیدی» در سنین طفولیت مادر خود را از دست داد و از این نعمت بزرگ محروم گشت و در سال 1351، به تحصیلات ابتدایی راه یافت و بنا به عللی در سال 1359، پس از اتمام دوره راهنمایی ترک تحصیل نمود. شهید میرمجیدی علاقه وافری به اسلام و اهل بیت عترت و طهارت داشت و به همین منظور عشق شدیدی به امام امت رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگذار نظام مقدس جمهوری اسلامی داشت. وی در آغاز سنین بلوغ و زمانی که خود را شناخت در نهادهای مقدس انقلاب اسلامی شرکت فعال داشت و به ویژه در بسیج محل زبانزد بسیجیان از نظر متانت نفس و رعایت اخلاق اسلامی بود و همانند سایر شهدا بزرگوار اسلام معصوم و مظلوم بود.

 

 

 

وی راه خود را آگاهانه انتخاب کرد و همانند مولای خود سید و سالار شهیدان جهت احیای دین و مبارزه با ظلم و ستمگران سر از پا نشناخت و تحت رهبری فرزند بزرگوار آن حضرت و نائب بر حق امام زمان (عج) امام خمینی به تقویت نظام جمهوری اسلامی پرداخت و در سال 1363، به خدمت مقدس نظام وظیفه شتافت و دوران خدمت خود را در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان پاسدار وظیفه و همواره خدمت خود را در جبهه‌های جنوبی کشور در سال 1365، با سرافرازی و افتخار به پایان رساند.

 

 

 

 

شهید میرمجیدی عاشق اسلام و انقلاب اسلامی بود و در بسیج محل با توجه به فعالیت و اخلاق نمونه که داشت جهت تشرف به مشهد مقدس به همراه بسیجیان نمونه انتخاب و اعزام گشت و پس از مراجعت با توجه به فرمان امام امت مبنی بر اینکه جوانان جبهه‌ را گرم نگهدارند مجدداً جهت لبیک گفتن و یاری دین خدا در تاریخ بیست و سوم خردادماه 1366، به جبهه شتافت و در عملیات «نصر4 »شرکت جست و در این راستا عاشقانه و آگاهانه جان خود را فدای اسلام کرد و در تاریخ یازدهم تیرماه 1366، در شهر «ماووت» عراق به درجه رفیع شهادت نائل گشت و به لقاء الله پیوست.

 

 

نقل قول از برادر شهید :

آخرین باری که ایشان می خواستند به جبهه اعزام شوند همه اهل خانه ایشان را تا جلوی درب منزل بدرقه کردند و هنگامی که ایشان روبوسی می کردند و خداحافظی می کردند ناخوداگاه در چشمان همه اشک جریان پیدا کرد انگار همه می دانستند که این خداحافظی اخرین خداحافظی ان شهید است که در ان وقت پدر شهید گفتند: نباید پشت سر مسافر گریه کرد. ایشان بعد از اینکه رفتن حدود شانزده روز بعد خبر شهادتشان را اوردند.

 

وبلاگ شهدای روستای اورازان

 

شادی روح اموات و شهدا صلوات.

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

 

https://shohadayeorazan.kowsarblog.ir/

۲۰ بهمن ۰۱ ، ۲۲:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

امروز سوم خرداد، سالروز ازادی خرمشهر، من را یاد خاطره ای که پدرم برایم تعریف کرد انداخت، چند هفته پیش که برای گردش به روستای پدری ام اورازان ( شهرستان طالقان) رفته بودیم، بعد از استراحت راهی امام زاده شدیم،حال و هوای امام زاده نقلی روستا، همیشه خستگی راه را از تنم بیرون می کرد، بعد از زیارت به اتاق کناری رفتیم تا فاتحه ای برای شهدای روستا بخوانیم، وارد اتاق شدیم، تک تک برای شهدا فاتحه خواندیم، وقتی به سنگ قبر شهید گمنام رسیدم به پدرم گفتم:<< عه! سنگ قبر شهید گمنام چرا با بقیه فرق داره؟ همه قدیمی هستند اما این سنگ که نو شده>> پدرم گفت:<<یادت میاد این سنگ قبر خط خوردگی داشت؟ >>گفتم:<< آره اما چه ربطی به نو شدنش داره ؟ حالاجریان خط خوردگیش چی بود؟>> پدرم برایم تعریف کرد، وقتی جنازه شهدا را به روستا می آورند یکی از اهالی روستا که مدت ها بود از پسرشان خبر نداشتند فکر می کنند که این جنازه پسرشان است و اورا اینجا دفن می کنند و نام پسرشان را روی سنگ قبر می نویسند اما چند سال بعد، زمانی که اسرا آزاد می شوند این پسر بین اسرا پیدا می شود و همه می فهمند که زنده است، از آن روز به بعد اسم روی سنگ قبر را به شهید گمنام تغییر می دهند، حالا من و چندنفر برای شهید گمنام سنگ جدید گذاشتیم، این هم ماجرای سنگ قبر جدید، خیلی دلم گرفت، برای اولین بار کنار سنگ قبر شهید گمنام نشستم و به نوشته روی قبر(فرزند روح الله خیره شدم) از ته دل به داستان و ماجرای پیچیده شهید فکر کردم، چشمانم را بستم، مادری را کنج خانه دیدم که سالهاست چشمش به در خانه خیره مانده و منتظر پسرش است…..و دیگر هیچ…

 

https://shohadayeorazan.kowsarblog.ir/

۱۷ بهمن ۰۱ ، ۲۱:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

این مزار شهید گمنام روستای اورازان است. که چند سال پیش سنگ مزارش را تعویض کردیم. حتما در پست‌های بعد ماجرای جالب این شهید گمنام و خط و خطوطی که روی مزارش افتاده را برایتان توضیح می‌دهم.

همراه ما باشید با مطالب جالب از این روستا

https://shohadayeorazan.kowsarblog.ir/

 

۱۷ بهمن ۰۱ ، ۲۱:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

وصیتنامه سردار شهید سید رحمت الله میرتقی 

 

خدایا عاشقم عاشقترم کن سر و جانم فدای رهبرم کن خدایا از تو می خواهم که دعای مرا مستجاب فرمایی و مرا به شهادت برسانی و غیر از این هیچ ارزوی دیگری ندارم پروردگارا از گناهانم در گذر و اگر تو در نگذری به کی رو اورم من غیر از تو کسی را ندارم که با او درددل نمایم و تنها تو تکیه گاه من هستی و تمام امید من تو هستی منی می دانم بنده خوبی برایت نبودم می دانم گناه زیاد کردم می دانم جای من در اتش جهنم است ولی هیچگاه از درگاه تو ناامید نبوده ام و همیشه به تو توکل نمودم، پروردگارا مرا یاری ده تا بتوانم بنده خوبی برایت باشم ، خدایا یاریم ده تا بتوانم یک سرباز نمونه باشم و در فردای قیامت سربلند جلوی مادرم فاطمه زهرا (س) باشم . خدایا به من شناخت کامل عطا کن تا بتوانم نعمتهای تو را شکرگزاری نمایم و از ان دسته از پیروانت باشم که از نعمتهای تو سپاسگذاری نمایم و شهادت می دهم خدا یکی است و شریکی ندارد و محمد (ص) آخرین پیامبر و فرستاده اوست و بعد از پیامبر خاتم حضرت علی و 11 فرزندش فرستاده خدا که فرزند 12 حضرت مهدی در غیبت کبری به سر می برد و امیدوارم به زودی ظهور نماید و در رکاب ان حضرت باشم و در غیبت ان حضرت پیشوا و رهبرم حضرت امام خمینی است اوست که ما را از خواب گران بیدار نموده و دوباره زنده کرد اوست که زندگی کردن را به ما اموخت اوست که ما را از زیرسلطه ابرقدرتها نجات داد و همه عالم گفت او تنها امید مستضعفان می باشد و من به چنین رهبری افتخارمی کنم و بر این افتخار می بالم.

 

پدر جان از دست من رنج بردی و میدانم مرا بزرگ کردی تا از ان استفاده ببری ولی شما را دعوت به صبر می نمایم زیرا من امانتی از طرف خدا پیش شما بودم و حال خدا امانت خود را می گیرد پس دادن امانت نباید شما را ناراحت کند بلکه باید خوشحال باشی زیرا این امانت را خوب تحویل خدا دادی در شهادت من گریه نکنید زیرا از ان شهیدان خجالت می کشم زیرا بدنهای تکه تکه شان در دشتهای پهناور ایران افتاده و خانواده اش از ان خبری ندارند و تا حال چشم انتظار انان می باشند و به خدا توکل کن کودکانم را خوب تربیت کنی و به امام بگویی که اینها دست پرورده من می باشند تا بتوانی در روز قیامت سربلند باشی، پدر جان نکند در جمع امت حزب اله و در جمع خانواده شهدا گریه کنی خوشحال و خندان باش، میدانم دلت می سوزد ولی اگر خواستی گریه کنی در منزل در خلوتگاه گریه کن زیرا اگر در جمع مردم گریه کنی دشمنان شاد می شوند ، و این ضربه ای بر پیکر اسلام است چنان شاد و خندان و استوار و مقاوم باش که وقتی دشمنان شما را ببینند دلتنگ و غمگین باشند و همیشه پیرو خط امام باش و طرفدار روحانیت مبارز و اگاه و متعهد باش، همین ها بودند و هستند که اسلام را زنده کرده و زنده نگه می دارند.

 

مادرجان می دانم زحمات بسیاری برایم کشیدی و من نتوانستم فرزند خوبی برایت باشم اما امیدوارم که اخرت را خدا بدهد و امیدوارم که از تقصیر گناهانم بگذری و مرا حلال کنی زیرا اگر حلال نکردی تمام اعمالم هیچ و پوچ می باشد.

 

مادرم دلم می خواهد در انظار مردم بی تابی و گریه و زاری نکنی و در ان هنگام به یاد حضرت زینب بیفتید که او در یک روز 72 تن داغ دید ولی در برابر دشمنان چنان مقاوم و استوار ایستاد و خطبه خواند که کاخ یزید را از هم پاشید .

 

مادرجان به یاد شهید مظلوم بهشتی باش که چنان بدنش را تکه تکه کردند و به یاد شهید بزرگ برادر رجایی و باهنر باش که چگونه در برابر ظلم ایستاد و جانش را فدای اسلام نمود.

 

به یاد شهدای انقلاب و شهدای جنگ تحمیلی و شهدای محراب باش و ببین که چگونه بدن شهید دستغیب را تکه تکه کردند و بدن شهید مدنی ان مرد بزرگ که در برابر خط کفر یعنی شریعتمداری ایستاد و بدنش را پاره پاره کردند صبور و بردبار و خونسرد باش و گریه و زاری نکن و در برابر انر خدا مطیع باش و هر چه خواست اوست رضا باش و همیشه امام را دعا کن و از خدا بخواه تا انقلاب مهدی این پیر جماران را برای شما نگه دارد و همیشه طرفدار روحانیت مبارز و اگاه باش.

 

برادران عزیز میدانم نتوانستم برادری شایسته برای شما باشم و من به شما افتخار می کنم و احتیاجی به پند و اندرز به شما نیست زیرا از من بهتر امام و انقلاب را درک کردید و به سهم خودتان دین خود را به این جمهوری ادا کرده اید و همیشه به یاد خدا باشید و از این دولت انقلابی و زحمتکش قدردانی کنید.

 

همسرم شاید شوهر خوبی برایت نبودم اما از خدا می خواهم که تورا در زندگی پیروز و موفق بگرداند و اگر شبها و روزها به منزل نمی امدم در سپاه خدمت می کردم و می دیدم که برادرانم در جبهه میجنگند و شهید می شوند و خون می دهند دلم راضی نمی شد که بیایم درمنزل و در کنار فرزندانم باشم زیرا فرزندانی را دیدم که شبها به بهانه پدر که در جبهه بود گریه می کردند و پدر پدر می کردند هیچگاه دلم راضی نمی شد و از خدا می خواهم که اسلام را به پیروزی نهایی برساند و پرچم اسلام را در تمام اقصی نقاط جهان به اهتزاز در آورد. فرزندانم را خوب تربیت کن و آنان را در آینده یا به حوزه علمیه قم و یا به سپاه بفرست و اگر خواستی گریه کنی حضرت زینب را به یاد آر و دلت را به خدا بسپار و به او توکل کن و از او یاری بخواه تا در زندگی زنی نمونه و خوب باشی.

 

پدر جان اگر خدا شهادت را نصیب من کرد مرا در امامزاده محمد دفن کنید اگر خواستید به جای عزاداری شادی کنید میوه و شیرینی به مردم بدهید و به مردم بگویید که به شما تبریک بگویند دوست دارم هنگام دفن و کفنم لباس سپاهی که ارم سپاه دارد بر تنم کنید و پوتینهایم را نیز واکس زده و به پایم کنید و چشمهایم را باز بگذارید تا مردم فکر نکنند با چشم بسته راه را انتخاب کرده ام باید بدانند با چشم باز راه خود را انتخاب کرده ام. دوست دارم هنگام دفن کردنم چنان با شهامت و صبور باشید و محکم به روی پای خود بایستید و هنگام ناراحتی خدا را به یاد آورید.نکند دربرابر مردم، امت شهید پرور ،خانواده شهدا، گریه و زاری بکنید.

 

خواهرانم حجاب خود را حفظ کنید زیرا حجاب شما مشت محکمی بر دهان دشمنان اسلام می باشد کتابهای شهید مطهری و شهید بهشتی را زیاد بخوانید و دعای کمیل و نماز جمعه زیاد بروید و به نماز اهمیت بسیار بدهید همیشه و در همه جا از امام و دولت مکتبی و رئیس جمهور مکتبی و رئیس مجلس مکتبی دفاع کرده و از آنان پشتیبانی نمایید و به حزب جمهوری اسلامی کمک کرده و تا آن زمان که درخط ولایت فقیه باشند از آنان دفاع کرده و اگر کمکی توانستید به این حزب نیز کمک نمایید افراد و دوستان و فامیلهایی که در خط این انقلاب نیستند حق شرکت در تشییع جنازه مرا ندارند و همیشه در کارهایتان خدا را در نظر بگیرید.

 

 

 

“خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار”

 

“به امید زیارت کربلا و قدس عزیز”

 

“سیدرحمة اله میر تقی”

1361/9/14 ساعت 11 شب

 

https://shohadayeorazan.kowsarblog.ir/

 

 

 

۱۷ بهمن ۰۱ ، ۲۱:۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

 

نــام :سیدابوالقاسم

نـام خـانوادگـی :میرنوراللهی

نـام پـدر :سیدادریس

مـحل تـولـد :کرج

وضـعیت تاهل :مجرد

جاویدالاثر

 

 

وصیتنامه‌ی شهید سید ابوالقاسم میرنورالهی

 

 

 

وصیتنامه

 

۱۶ دی ۰۱ ، ۲۰:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

زندگی نامه سردار شهید سید رحمت الله میرتقی 

 

شهید سید رحمت الله میر تقی در تاریخ 1337/3/1 در خانواده ای سادات و معتقد به دین مبین اسلام در شهرستان کرج دیده به جهان گشود. دوران کودکی را پشت سر گذاشت و در سن هفت سالگی برای کسب علم و دانش وارد مدرسه شد.

زندگی نامه این شهید گرانقدر به شرح ذیل است: شهید سید رحمت ا… میر تقی در تاریخ 1337/3/1 در خانواده ای سادات و معتقد به دین مبین اسلام در شهرستان کرج دیده به جهان گشود. دوران کودکی را پشت سر گذاشت و در سن هفت سالگی برای کسب علم و دانش وارد مدرسه شد و به ادامه تحصیل پرداخت. دوره های تحصیل را یکی پس از دیگری با موفقیت هر چه تمام تر به اتمام رسانید تا اینکه موفق به اخذ دیپلم در رشته مکانیک گردید و بعد از آن به کار پرداخت. در سن 20 سالگی با دختری مومنه ازدواج نمود که ثمره این ازدواج دو پسر و یک دختر می باشد.

در قیام های مردمی بسیار فعالیت می کرد تا اینکه انقلاب به پیروزی رسید و شهید عزیز پس از مدتی آموزش فنی و نظامی به سپاه پاسداران پیوست و به عنوان یک پاسدار شروع به خدمت کرد.

با شروع جنگ تحمیلی میدان های پیکار را به خانواده ترجیح داد و به سوی جبهه های نبرد شتافت و به مقابله با بعثیون کافر پرداخت تا اینکه سرانجام در تاریخ 1362/1/22 در عملیات غرورآفرین والفجر یک در منطقه فکه پس از ماهها ایثار و رزم آفرینی بر اثر اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نایل گردید و پیکر مطهرش در کربلای فکه به جای ماند. روحش شاد و یادش گرامی باد.

مسئولیت های سردار شهید میرتقی در دوران حضور در جبهه:

1- محقق اطلاعات ناحیه کرج در سال 58 - عضویت رسمی

2- مسئول تدارکات بسیج ناحیه کرج

3- مسئول دسته رزمی جبهه سرپل ذهاب ذهاب در سال 59

4- معاون گردان حبیب ابن مظاهر (ع)

5- فرمانده گردان پیاده تیپ حضرت رسول (ص) در سال 61

6- فرمانده گردان پیاده یاسر - لشگر27 محمد رسول الله (ص)

* همچنین این شهید بزرگوار در عملیات های “والفجرمقدماتی” و “والفجر۱” حضور داشته اند که در هر بار با مجروحیت از ناحیه “پا” و “دست” و “فک و صورت” به پشت جبهه اعزام می شدند و سریعا قبل از بهبودی کامل مجددا درمسئولیت خودشان حاضر میشدند

 

shohadayeorazan.kowsarblog.ir

سردار رحمت الله میرتقی

۱۶ دی ۰۱ ، ۱۹:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

روستای اورازان تنها روستایی‌ست که همه‌ی اهالی‌اش سادات هستند. این کلیپ که در ادامه برایتان گذاشتم نشان می‌دهد که چگونه امامزاده در این روستا بوجود آمد و چطور اهالی این روستا همه سیّد هستند.

شاید برایتان جالب باشد باشد. پیشنهاد می‌کنم این کلیپ را که یک گزارشگر از اورازان تهیه کرده است تماشا کنید. مارا از نطرات با ارزشتان محروم نکنید.

shohadayeorazan.kowsarblog.ir

 

ویدیو را ببینید

۱۶ دی ۰۱ ، ۱۹:۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

ایام عید فرصت خوبی بود تا به دنبال شجره‌نامه خانوادگی‌مان بروم و درباره پیشینه اجدادمان اطلاعاتی کسب کنم و بیشتر و بهتر درباره گذشته و تاریخ روستایمان بدانم.
اورازان یکی از روستا‌های شهرستان طالقان است، که همه اهالی آن سادات هستند، این روستا، اخیرا نسبت به قبل بیشتر شناخته شده است و توریست‌هایی برای دیدن چشمه‌ها، مناظر بکر و دیدن زادگاه پدر جلال آل احمد به آنجا می‌روند اما دانستن پیشینه امام‌زاده‌ی روستا هم یکی از گزینه‌های مهم برای شناخت روستا است. امام‌زاده علاالدین و امام‌زاده شرف‌الدین واقع در میان محله روستای اورازان، از نوادگان سلطان علی‌بن محمد باقر علیه‌السلام است. سلطان علی بن محمد باقر فرزند امام باقر علیه‌السلام، درسال 113 هجری قمری، به درخواست اهالی فین کاشان و چهل حصاران به کاشان هجرت می‌کند و به مدت 3 سال به امر تبلیغ و ارشاد مردم‌، می‌پردازد. ایشان در 27 جمادی‌الثانی سال 116 هجری قمری توسط نیرو‌های حکومتی دربند ازناوه، کشته و پیکر پاکش در مشهد اردهالِ کاشان به خاک سپرده شد. هرساله مراسم قالی شویان، همراه عزاداری به یاد شهادت ایشان در صحن امام‌زاده برپا می‌شود. مردم از فین کاشان چون به دست،بر سر چشمه آب کنار حرم، گرد هم‌می‌آیند و با شعار یاحسین به سمت مرقد سلطان علی می‌روند و یکی از قالی‌های داخل حرم را برای شستن از خادمان امامزاده تحویل می‌گیرند و به روی دوش می‌کشند. بردن این قالی، سَمبُل جریان حرکت دادن جنازه مطهر امامزاده است و پس از دقایقی عزاداری، مراسم پایان می‌پذیرد.

ایام عید تهران گردی کردیم و به همراه خانواده به زیارت امام زاده سیّد ناصرالدین، نوه سلطانعلی، مشرف شدیم. مرقد متبرک امام‌زاده حضرت سیّد ناصرالدین بن سیّد احمد بن سیّد سلطانعلی بن محمد باقر، واقع در محله قدیمی پامنار، ایستگاه مترو خیام است. معماری این بنا،مربوط به دوره صفوی - دوره قاجار است و این اثر در تاریخ 17 خرداد 1379 به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. امام‌زاده سید نصرالدین از نخستین امامزاده­‌های تهران است و بیش از 900 سال قدمت دارد و یکی از قدیمی­‌ترین امامزاده­‌های تهران است. مرحوم جلال آل احمد که خود اصالتش به طالقان و اورازان برمی‌گردد، در نوشته‌هایش به این امام‌زاده‌ اشاره کرده است. مقبره پدر امامزاده سیدناصرالدین؛ سیداحمد ،در اصفهان قرار دارد.
ان‌شالله بتوانم به اصفهان بروم‌ و این امام‌زاده را هم زیارت کنم
جست و جو درباره نسل‌های گذشته و چگونگی زندگی‌ آنها مارا با تاریخ گذشتمان آشنا می‌کند و دانستن این اطلاعات، گاهی می‌تواند تلنگر بزرگی به ما بزند.

shohadayeorazan.kowsarblog.ir

 

۱۶ دی ۰۱ ، ۱۹:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

نمی‌دانم جنس دلتنگی از چیست. وقتی که دلتنگ می‌شوی، نمی‌دانی باید با درد دوری چه‌ کنی! به عکس مزاری که کیلومتر‌ها از تو دور است خیره می‌شوی و آه سوزناکی از عمق جانت می‌کشی...

برف شدیدی آمده و روستای اورازان مثل همیشه زیر سفیدی برف‌ها پنهان شده است. حالا توی سرما تعداد کمی به کنار مزارش می‌روند و غریب‌تر از روزهای قبل شده است. 

اصلا نمی‌دانم کسیت و از کجا به روستای پدری‌ام آمده. اما احساس خوبی نسبت به ایشان دارم. نمی‌دانم آیا مادرش زنده است یا نه؟ نمی‌دانم ایا خواهر یا برادری داشته که چشم به راهش باشند یا نه؟ اما من مثل خواهرش از راه دور به یادش هستم.

قادر به کنترل اشک‌هایم نیستم. چشمم از اشک پُر می‌شود و به سنگ مزارش خیره می‌شوم. مزارش از ما دور است اما هرلحظه وجودش را احساس می‌کنم. دلتنگی هم عجیب است. دلتنگ کسی می‌شوی که تا‌به حال اورا ندیدی و فقط دستت به سنگ مزارش خورده است.

شب وفات حضرت‌ام البنین یاد مادران شهدا افتادم. مادرانی که فرزندانشان مفقوالاثر هستند. یاد مادرانی که با چشم انتظاری هر شب سر به بالین می‌گذارند و با سنگ مزار خالی فرزندانشان سخن می‌گویند.

 

شهید گمنام روستای اورازان دلم برایت خیلی تنگ شده است. حتما الان شما هم مثل بقیه شهدا شب جمعه کربلا هستید.

سلام مارا به مادرت حضرت زهرا برسان.

 

 

 

۱۵ دی ۰۱ ، ۱۸:۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

طالقان یکی از شهرستان های استان البرز است، اصالت من هم به آنجا بر می گردد، روستای اورازان، یکی از روستاهای طالقان است که آب و هوای کوهستانی و بکر دارد و پر است از درخت های گردو، آلبالو و آلو. تمام ساکنین روستا سادات هستند، تمام اوقات فراغت کودکی من هم در اورازان سپری شد، وقتی پنج ساله بودم پدرم در بالا محله روستا، خانه ای با حیاط بزرگی ساخت که از حیاطش تمام روستا زیر پایمان بود، روبروی خانه مان هم خانه قدیمی جلال آل احمد بود، جلال آل احمد نویسنده معروف، یک کتاب به نام اورازان دارد و تمام رسم و رسوم و حتی لهجه هارا هم در آن به خوبی نوشته است، زیبایی این روستا به خاطر بکر بودن و امام زاده اش است، امام زاده سید علا الدین و سید شرف الدین که این دو بزرگوار از نوادگان امام محمد باقر علیه السلام هستند. 

در ادامه با ما همراه باشید با معرفی بیشتر این روستا.

وبلاگ شهدای روستای اورازان

 

 

۱۵ دی ۰۱ ، ۱۶:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر